پر از بغضم شانه ات ساعتی چند... رفیق؟ با یاد تو زندگی کردن چه کم خرج است... نه خواب میخواهد... نه خوراک...! احساس است... مزرعه که نیست! هی شخمش می زنی! خاطرات نه سر دارند و نه تَه . . . هر گوشه کاش می اومدی حالم رو به هم بزنی! خوشحالی هام ته نشین شدن...
بی هوا می آیند تا خفـــــــــــه ات کنند . . .
می رسند . . .
گاهی وسط یک فکر . . .
گاهی وسط یک خیابان . . .
سردت می کنند . . . داغت میکنند . . .
رگ خوابت را بلدند . . .
زمینت می زنند . . .
زخمی برداشته ام.
شبیه تصویری
که گاه هست و گاه نیست!
تقصیر کسی نیست؛
این روزها
سادگی
به سادگی
کار دست آدم می دهد
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |